حـریم آســــــمانی

حـریم آســــــمانی

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
حـریم آســــــمانی

حـریم آســــــمانی

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

معاون قدیم وجدید

صبح ها عمدا زودتر مییام بیرون که بتونم شاگردای قدیمم رو که میرن مدرسه ببینم .یه لبخند جانانه نثارشون میکنم وبهشون دست میدم .چرا پارسال اینقدر خوش اخلاق نبودم نمی دونم .حجی مثل همیشه چشاش اشکی شد وگفت خانم رفتینااااا همچین کشید که دلم هری ریخت پایین .خدایا نفرین این یک الف بچه ها منو نگیره .معاون جدید حسابی بهشون سخت میگیره .من بهش گفتم گربه رو دم حجله بکش نه اینکه قتل عام راه بندازه وهمه بیان بگن تو کجا رفتی ما غریب وتنها شدیم .

قصه وابستگی آدما هم به هم قصه غریبیه .یه مدت ازهم خوشمون نمییاد وبه زور تحمل میکنیم همدیگه رو اما وقتی قراربه جدایی میشه ودور شدن یادت مییاد چقدر طرف مقابل برات عزیزبوده تا یه مدتم دپرس میشی وحالت خرابه تا  که اوضاع عادی میشه ودیگه فراموش میکنی خیلی چیزارو .ولی بازم خاطرات همیشه اون ته ذهنت چراغ سبز بهت نشون میدن ..

من تو مدرسه جدید با دخترایی که گاها اسیر مجازی بودن ماجرا دارم .فعلا منم مث اون معاون جدیده قتل عام راه انداختم وهمه ازمن میترسن .هرچی بهشون بانگاهم میگم بابا ازمن بینوا نترسین فایده نداره .یه جوری با چشمای وحشت زده بهم نگاه میکنن انگار الان حکم اعدامشونو صادر میکنم من همیشه اینجوری بوده اوضام .اولش ازم میترسن بعدا یه جوری میشه که من باید ازشون بترسم .کلا من نمیتونم به مدت طولانی از قوه قهریه وصلابتم استفاده کنم .

اما خب ته وجودم دوست دارم هم حساب ببرن وهم رومهربونیم حساب باز کنن امیدوارم موفق بشم 


https://b2n.ir/p90701

وابسته


بزرگی گفت : وابسته به خدا شوید .

پرسیدم : چه جوری ؟

گفت : چه جوری وابسته به یه نفر میشی ؟

گفتم : وقتی زیاد باهاش حرف می زنم

زیاد میرم و میام .

گفت : آفرین .

زیاد با خدا حرف بزن

زیاد با خدا رفت و آمد کن ...!

بزرگی میگفت:

وقتی دلت با خداست،

بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند...

وقتی توکلت با خداست،

بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند...

وقتی امیدت با خداست،

بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند..