حـریم آســــــمانی

حـریم آســــــمانی

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
حـریم آســــــمانی

حـریم آســــــمانی

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

این شخص کیست؟

شخصی کنار جوی آبی نشسته بود ، دید سیبی بر روی آب می آید دست برد و سیب را برداشت و خورد .

 بعد از خوردن سیب به فکر افتاد که این سیبی که خوردم از کجا بود ؟ از کدام باغ بود ؟

رفت تا به باغی که سیب از آن باغ بود ، رسید . وقتی صاحب باغ را پیدا کرد از او سئوال کرد :

 من سیبی از روی آب برداشتم و خوردم و بعد فهمیدم که سیب از باغ شما بوده است . 

نزد شما آمده ام که مرا حلال کنید یا آنکه قیمتش را بپردازم . صاحب باغ در جواب گفت :

 این باغ فقط از من نیست ، ما چهار برادریم و من سهم خودم را به شما بخشیدم . گفت : 

بسیار خوب ، آن سه برادر کجا هستند ، جواب داد : دو تا دیگر از برادرانم در ایران هستند 

و یکی در خارج از ایران نزد آن دو برادر رفت و حلالیت طلبید و سپس بار سفر بست و

 به خارج از ایران رفت ( گویا برادر دیگر در شوروی بوده است ) و خود را به در خانه 

ی آن برادر رسانید و قصه را بیان کرد . آن برادر چهارم تعجب کرد که این فرد کیست 

که برای یک چهارم سیب این همه راه را طی کرده و به اینجا آمده تا حلالیت بطلبد . گفت 

: من سهم خودم را به شما بخشیدم ولی به یک شرط . و آن شرط این است : دختری دارم 

از چشم ، کور و از زبان ، لال و از گوش ، کر است اگر قبول کنی با او ازدواج کنی حلالت می کنم

 و الا نهجوان قدری تامل کرد و پذیرفت وقتی مراسم عقد تمام شد و داخل حجله رفتند ،

 عروس را حوریه ای از حوران بهشتی دید . از حجله بیرون آمد و به پدر دختر گفت : 

شما گفتید دخترتان کور و کر و لال است . گفت : آری ، من دروغ نگفتم ، گفتم :

 کور است چون تا به حال چشمش به نامحرم نیفتاده ، و اینکه گفتم : کر است ، 

گوش او صدای نامحرم و صدای ساز و آواز و غنا نشنیده ، و گفتم : لال است ، 

زبانش به دروغ و غیبت و ناسزا و تکلم با نامحرم باز نشده است . مدتها از درگاه

 حضرت حق درخواست می کردم که خدایا داماد خوبی که هم کفو این دختر باشد به

 من مرحمت کن . خدا دعای مرا مستجاب کرد و دامادی متقی چون تو که این همه 

مسافت راه را پیمودی ، برای این که یک چهارم سیبی را که خوردی حلال باشد نصیبم کرد

؟؟؟

این فرد چه کسی است؟