حـریم آســــــمانی

حـریم آســــــمانی

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
حـریم آســــــمانی

حـریم آســــــمانی

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

پی جانان بروم

 خرم آن روز کز این منزل ویران بروم/ راحت جان طلبم و از پی جانان بروم 

گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب/ من به بوی سر آن زلف پریشان بروم 

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت/ رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم 

چون صبا با تن بیمار و دل بی‌طاقت/ به هواداری آن سرو خرامان بروم 

در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت/ با دل زخم کش و دیده گریان بروم 

نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی/ تا در میکده شادان و غزل خوان بروم 

به هواداری او ذره صفت رقص کنان/ تا لب چشمه خورشید درخشان بروم 

تازیان را غم احوال گران باران نیست/ پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم 

ور چو حافظ ز بیابان نبرم ره بیرون/ همره کوکبه آصف دوران بروم 

صبرم از کاسه دگر لبریز است
/
اگر این جمعه “نیاید” چه کنم ؟
/
آنقدر من خجل از کار خودم
/
اگر این جمعه “بیاید” چه کنم ؟/
به امید روزی که در کنارش برای سلامتیش صلوات بفرستیم نه در انتظارش