ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
نام غربت وگمنامی که می آید دل بی قرار می شود
اشک حلقه می بندد گوشه ی چشمانت و
گره می خورد بر تارو پود سنگی بی نشان ومزاری عطر آگین
بارانی که می شوی کم کم عاشق می شوی ,حس میگیری
وجوری دلگرم می شوی گویا در آغوشی امن جای گرفته ای.
چگونه گمنام بخوانمت که صدها ستاره شده ای بر دل عشاق بی قرار وصل.
حکایت عجیبی است عقده گشایی با شهیدی گمنام
با تنی تکه تکه که می شود گره گشای قلب هزار پاره ات
شهیدی که نامش را با معبودش معامله کرده ودر این تاخت زدن بی شمار سود کرده.
تاکی دل من چشم به در داشته باشد
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
وبی خبر رفتی وبی خبر مانده ایم هنوز , شدی مشهور عالمیان,
شدی جواهری بر پیشانی زمانه تا درخشش تو نوری باشد برای گم شدگان راه .
سلام برتو سلام بر عظمت قدم هایت ,سلام برسرداران بی پلاک ,
سلام بر سینه هایی که هزار درد فاش نشده بردوششان آرمیده
سلام بر غربت وبی نشانی وبوی چادر خاکی مادر ,سلام بر شاهد ترین غریب
دستی به نشانه ی التفات بر سرم بکش کاسه ی صبر دردهای دلم لبریز شده ,
دستانم دخیل همان مشتی خاک بی نشان که که به پیشگاه خداوند متعال تقدیم شد.
حریم قدس