ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
خدایا!برمحمّدوخاندان محمّددرود فرست،وشنواى دعایم باش
آنگاه که می خوانمت،و صدایم رابشنو
گاهى که صدایت میکنم، وبه من توجّه کن
هنگامی که با تومناجات مینمایم.
مناجات شعبانیه
ان شا الله قست باشه فرازهای بیشتری از این دعا رو مرور خواهیم کرد
خــدایــــــــــا . . . .
می دانم این روزها از دستم خسته ای
کمی صبر کن خوب می شوم...
بگذار باران بزند
دلم بگیرد
میروم زیر آسمانت
دستهایم را می سپارم به دستت
سرم را می گیرم به سمتت
قلبم مالِ تو
اشک هایم که جاری شود
می شوم همانی که دوست داری
پاک ...
استوار ...
امیدوار ...
بگذار باران بزند...
خدایا...
قصه وکالت را زیاد شنیده ام
اما قصه وکیلی چون تو را نه ...
تو که وکیل باشی همه حق ها گرفتنی است
پرونده ای که تو وکیلش باشی قصه اش ستودنی است
از روزی که ایمان آوردم، تو وکیل منی و تنها پناهم
و تو در این عشق بازی، پرده از رازی بزرگ برداشتی، رازی که اسمش را می دانستم اما رسمش را ...
رازی بنام "توکل" ...
"توکل" قصه ای است که از روز ازل برای مان خواندی و گفتی
در هر تاریکی و پیچ و خم دنیا و حتی در تمام لحظات روشنایی،
دستانت در دست من است ...
بنده من، نگران نباش و به من اعتماد کن...
"توکل" ...
و فهمیدم :
"حسبنا الله ونعم الوکیل"