حـریم آســــــمانی

حـریم آســــــمانی

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
حـریم آســــــمانی

حـریم آســــــمانی

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

مادر:)

شاید برای شما هم اتفاق بیافتد..

جوانی وارد سوپر مارکت شد و مشغول خرید بود که متوجه کسی شد

 که سایه به سایه تعقیبش میکند. رو برگرداند زن مسنی را دید که زل زده، او را نگاه می کرد.

جوان پرسید: مادر چیزی شده که مرا اینطور دنبال میکنی؟

زن با اشک گفت: تو شبیه پسر مرحومم هستی! وقتی مرا مادر صدا زدی خاطرات پسرم را تجدید کردی ...

جوان گفت: خانم این روزگار است و سنت حیات، یکی میره یکی میاد؛ شما هم خودتو ناراحت نکن...

زن در حال رفتن بود که از جوان درخواست کرد دوباره وی را مادر صدا کند..

جوان با صدای بلند صدا زد: مادر... مادر... 

وزن رو برگرداند و خداحافظی کرد و رفت.

جوان خرید را تمام کرد و رفت صندوق حساب کند. صندوق دار گفت: 280 هزار تومان!

جوان گفت: اشتباه نمیکنی؟؟

صندوقدار گفت: 30 هزار تومان حساب شما و 250 هزار تومان حساب مادرتان که گفت پسرم حساب میکند.


جوان از آن به بعد، حتی مادرش را خاله صدا میزند.

فهمیدن یک حقیقت

نتیجه حرص

 روزی پسر بچه ای در خیابان سکه ای یک سنتی پیدا کرد.

او از پیدا کردن این پول آن هم بدون هیچ زحمتی خیلی ذوق زده شد. 

این تجربه باعث شد که بقیه روزهاهم با چشمهای بازسرش را به سمت پایین بگیرد

(به دنبال گنج).او در مدت زندگیش 296 سکه 1سنتی 48 سکه 5 سنتی 

19 سکه 10 سنتی 16 سکه 25 سنتی 2 سکه نیم دلاری 

ویک اسکناس مچاله شده 1دلاری پیدا کرد.در مجموع 13 دلار و26 سنت. 

در برابر به دست آوردن این 13 دلار و26 سنت

 او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید درخشش157رنگین کمان

 و منظره ی درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد . 

او هیچ گاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز آسمان در حالی که از شکلی به شکل دیگر در می آمدند ندید.

 پرندگان در حال پرواز درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر هرگر جزئی از خاطرات او نشد...