حـریم آســــــمانی

حـریم آســــــمانی

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
حـریم آســــــمانی

حـریم آســــــمانی

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

دلم نوشت

گاهی خیلی کلافه میشم از اینکه چرا هنوزم نتونستم کربلا برم 

تو ذهنیات خودم مدام فکر میکنم که حتما حکمتی هست 

واینکه آه وناله کردن وحسرت خوردن یه کار بیهوده است 

من دوست دارم برم ولی حتما گره هایی تو وجودم هست که نمیزاره برم 

الان دیگه وقتشه این گره هارو باز کنم 

شاید اولین گره رهایی از تعلقات دنیاییه 

میدونین تازه خودم رو شناختم ودارم رو کارام فکر میکنم وفهمیدم 

گاهی بعضی وقتا میخوام زرنگ بازی دربیارم ویا حق یکی دیگه را ضایع کنم تا به چیزی برسم 

واویلا که این چه اخلاق متعفن وگندیه  ؟!

چرتکه انداختن وحساب کتاب زیادی هم گاهی شر میشه برات 

خب من قول دادم دیگه چیزی نخرم وپس انداز کنم وبرم کربلا 

ولی چرا رو قولم نموندم نمیدونم دلیلش همون وابستگی هاست به دنیا همون زرنگ بازیهایی که گفتم 

وخودم زدم کوچه علی چپ!

خیلی وقته دیگه ادا در نمیارم واظهار دلتنگی براکربلا نمیکنم چون ته دلم انگاردارم به خودم دروغ میگم وتوهین میکنم

وهمونم کلی لیاقت میخواد اینکه ته ته دلت کربلا بخوای.

یعنی به یه حدی از معرفت رسیدی که زیارت برات بشه یه آرزوی قشنگ ...  

دیدن ودرک کردن اون شیش گوشه ی آسمونی زمانی بهم میچسبه که یه مقدار از الودگیهای درونم رو پاک کرده باشم 

دعا کنین خدا بهم توفیق بده تا با درک درست ویه عشق درست وحسابی به دیدن اقام برم نه 

نه با یه دل خجالت زده وشرمگین .

یه قرارهایی با خودم بستم که تا رفتنم باید روش کار کنم 

ینی میشه ؟میشه که من بتونم وبرم؟اونطوری که واقعا دوست دارم ؟

خیلی دعام کنید