ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
الان یه حکایت وروایت جالبی خوندم که خوندنش برای شما شاید خالی از لطف نباشه
نکته ی طریفی داره!اگه گفتین
در روایتى صحیح آمده است که امام باقر علیه السلام فرمود: «شخص عاقل وبسیار ثروتمندى در بنىاسرائیل زندگى مىکرد که داراى دو همسر بود. یک فرزند از همسر عفیفهاش داشت که در شکل وشمایل شبیه پدر بود ودو فرزند از همسر دیگر که عفّتى نداشت. به هنگام مرگ وصیّت کرد که همه اموال من از آنِ یکى از شماهاست.
چون پدر مرد هر کدام ادّعا کرد که تمام اموال به وى مىرسد. نزد قاضى رفتند، گفت: نزد آن سه برادر که به عقل ودرایت در بین مردم مشهورند بروید تا در میان شما حکم کنند. نزد یکى از آنها رفتند که ظاهراً از همه بزرگتر بود وآثار پیرى در چهرهاش نمایان بود. او گفت: نزد فلان برادرم که از من بزرگتر است بروید. هنگامى که نزد او رفتند وى نه پیر ونه جوان بود، بلکه میانسال به نظر مىرسید. او گفت: نزد برادر سوم که از من بزرگتر است بروید. هنگامى که او را ملاقات کردند با کمال تعجّب دیدند او از همه آنها جوانتر است.
پرسیدند: چطور برادر کوچکتر از همه پیرتر وتو که از همه بزرگترى از آنها جوانترى؟ پاسخ داد: امّا برادر کوچکتر ما، همسر بسیار بدى دارد که برادرمان بر بدىهاى او صبر مىکند، مبادا که به بلاى دیگرى مبتلا شود که نتواند صبر کند، بدین جهت از همه پیرتر نشان مىدهد. وامّا برادر دیگر همسرى دارد که گاه خوشحالش مىکند، بدین جهت میانسال مانده است. وامّا من، همسرى دارم که همواره مرا خوشحال مىکند وهرگز خاطرم را نمىآزارد، بدین سبب جوان ماندهام.
به هر حال آن سه برادر داستان خود را نقل کردند واز او داورى خواستند. وى گفت: نخست بروید استخوانهاى پدر را از قبر خارج کرده وآتش بزنید، سپس بیایید تا در میان شما حکم کنم. چون از نزد آن شخص رفتند پسر کوچک شمشیرى برداشت وبرادرانش کلنگ برداشتند. هنگامى که به سر قبر رسیدند وقصد داشتند قبر پدر را با کلنگ بشکافند، پسر کوچک در مقابل آنها شمشیر کشید وگفت: اجازه نمىدهم قبر پدرم را بشکافید، من از سهم خود گذشتم واموال پدر را به شما واگذار کردم. آنها نزد قاضى بازگشته وماجرا را شرح دادند. قاضى اموال را به پسر کوچک واگذار کرد وخطاب به آن دو گفت : اگر شماها هم فرزند او بودید، مهر وعاطفه فرزندى مانع بیرون آوردن استخوانهاى پدرتان مىشد
با تشکر از حسن سلیقه شما
ممنون از حضور شما
یادم رفت نکته رو بگم هرچند من آدم نکته ی ظریف یابی نیستم متاسفانه
نکته غیر ظریفش اینه که دنیا رو محور بانوان می چرخه
اتفاقا نکته ظریفش همینجاست دیگه .
خیلی قشنگ بود ممنون بانوجان
فدای شما