عاشقان رفتند و چشم اشکبارى ماند و من
از غم بى حاصلى ها، کوله بارى ماند و من
واى من یاراى رفتن داشت روزى پاى من
کاروان در کاروان رفتند و بارى ماند و من
بى نهایت بالهاى شوق، بالایى شدند
قامتى گمگشته در حجم غبارى ماند و من
یک بیابان تشنه لب رویید از هرم شهید
شرح داغ آفتاب بى مزارى ماند و من
در هیاهوى اناالحق صد گلو یاهوى سرخ
با سر شوریده در معراج دارى ماند و من
نبض شوراى شقایق ها همه عشق است و داغ
داغ بر دل بى شقایق روزگارى ماند و من
تا کدامین دست، بهت انتظارم بشکند
در حصار سینه ام، ساعت شمارى ماند و من
این غزل هم در بهار عشق و احساس و عطش
از عبور سینه سرخان، یادگارى ماند و من
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
عاشقان رفتند و چشم اشکبارى ماند و من
از غم بى حاصلى ها، کوله بارى ماند و من
واى من یاراى رفتن داشت روزى پاى من
کاروان در کاروان رفتند و بارى ماند و من
بى نهایت بالهاى شوق، بالایى شدند
قامتى گمگشته در حجم غبارى ماند و من
یک بیابان تشنه لب رویید از هرم شهید
شرح داغ آفتاب بى مزارى ماند و من
در هیاهوى اناالحق صد گلو یاهوى سرخ
با سر شوریده در معراج دارى ماند و من
نبض شوراى شقایق ها همه عشق است و داغ
داغ بر دل بى شقایق روزگارى ماند و من
تا کدامین دست، بهت انتظارم بشکند
در حصار سینه ام، ساعت شمارى ماند و من
این غزل هم در بهار عشق و احساس و عطش
از عبور سینه سرخان، یادگارى ماند و من