حـریم آســــــمانی

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

حـریم آســــــمانی

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

بدی ها

عکس و تصویر توپ را که شوت می‌کنند و به آن ضربه می‌زنند. بالا می‌رود اما پایی که ...
توپ را که شوت می‌کنند و به آن ضربه می‌زنند. بالا می‌رود اما پایی که ضربه می‌زند به عقب برمی گردد. 
و این خود یک درس است. 
یعنی اگر به کسی البته به ناحق و نابجا ضربه ای بزنی آن که ضربه می‌خورد اوج می‌گیرد
 ولی تو که ضربه می‌زنی عقب می‌افتی و این یعنی بدی‌های تو به خود تو برمی گردد. 
و این همان است که قرآن کریم می‌گوید: 
بدی‌های شما به خود شما باز می‌گردد. 
دیوار را ببین! صبح که می‌شود، سایه سیاه و دراز خود را به این طرف و آن طرف می‌اندازد،
 اما نزدیک به ظهر که می‌شود همان سایه آرام آرام به خودش برمی گردد. 

اولین مدافع وجانباز ولایت

کمی از ماجرای رفتن یاس علی مدافع ولایت 

حضرت علی(ع) را وارد مسجد کرده بودند، در این هنگام حضرت زهرا (س)به هوش می‌آید،

 این نقل را باز «ابن قتیبه» دارد که وقتی حضرت فاطمه علیهاالسلام دید، شمشیر را بر سر امیر‌المومنان (ع) گرفتند

 و او را تهدید می‌کنند که اگر بیعت نکند، آن حضرت را گردن خواهند زد، فرمود: 

«دست از پسر عمویم بردارید که به خدا سوگند که اگر او را رها نکنید، 

به سوی قبر پیامبر(ص) می‌روم و در حق شما نفرین خواهم کرد»،

 معطل هم نشد و به سوی قبر مطهر پیغمبر(ص) رفت، امیرالمومنین(ع) که چنین صحنه‌ای را دید،

 به سلمان فرمود: «سلمان برو، جلوی ایشان را بگیر که اگر نفرین کند،

 خدا عذابی خواهد فرستاد که دیگر کسی روی زمین باقی نخواهد ماند!».


سلمان آمد تا مانع حضرت(س) شود، عرض کرد: 

شما پدرتان رحمة للعالمین بود، نفرین نکنید، فرمود: «ای سلمان!

 بگذار دادم را از این بیدادگران بگیرم»، سلمان عرض کرد: این گفته من نیست،

 این فرموده امیر‌المومنین است. لذا تا حضرت صدیقه طاهره (س) شنید امیر‌المومنین دستور داده است،

 فرمود: «چون او فرمان داده است، من اطاعت می‌کنم و شکیبایی می‌ورزم و از خدا فقط می‌خواهم که بین ما و آنها داوری کند».

پک عمیق

نتیجه تصویری برای چاپلوسی

شاه عباس صفوی، رجال کشور را به ضیافت شاهانه مهمان کرد و به خدمتکاران دستور داد 

تا در سر قلیان ها به جای تنباکو، از سرگین اسب استفاده کنند. میهمان ها مشغول کشیدن قلیان شدند

 و دود و بوی پهنِ اسب، فضا را پر کرد اما رجال از بیم ناراحتی شاه پشت سر هم بر نی قلیان 

پک عمیق زده و با احساس رضایت دودش را هوا می دادند! 

گویی در عمرشان، تنباکویی به آن خوبی‌ نکشیده اند!

شاه رو به آنها کرده و گفت: «سرقلیان ها با بهترین تنباکو پر شده اند. 

آن را حاکم همدان برایمان فرستاده است.»

همه از تنباکو و عطر آن تعریف کرده و گفتند: «براستی تنباکویی بهتر از این نمی‌توان یافت.»

شاه به رئیس نگهبانان دربار، که پک های بسیار عمیقی به قلیان می زد، گفت: « تنباکویش چطور است؟»

رئیس نگهبانان گفت: «به سر اعلیحضرت قسم، پنجاه سال است که قلیان می کشم،

 اما تنباکویی به این عطر و مزه ندیده ام!»

شاه با تحقیر به آنها نگاهی کرد و گفت: «مرده شوی شما را ببرد که بخاطر

 حفظ پست و مقام، حاضرید بجای تنباکو، پِهِن اسب بکشید و بَه‌‌‌ بَه‌‌‌‌‌‌ و چَه چَه کنید.»


بعضی ها برای حفظ پست و مقام و جایگاه خود حاضرند به 

هر کاری دست زده و یا هر چیزی را قبول و تایید کنند!


دلنوشته ی شهدای اسفند

«به نام خدای شقایق های عاشق»
تقدیم به شهدای اسفند

اسفند است ,طبیعت آهسته به سمت بهار پیش می رود

وبوی غمزه ی باد بهاری استشمام می شود

  ,موسم خانه تکانی های اهل شهر است .ولوله ای عجیب در جریان است  .

گویا همه می دوند  گاهی این سو گاهی آن سو ,

آدم ها از شدت دلمشغولی کنار خیابان ,پیاده رو وبازار به هم بر خورد می کنند  .

اما سال ها پیش در هیاهوی شهرهای اسفندی آدم هایی بودند که از قضا آنها هم می دویدند .

حمید بدو«مهدی جان اخوی وضعیت اضطراری است 
الوالو حاجی کجایی؟نقل ونبات بفرستین 
برادر عبد الحسین زودتر برادر اتش دشمن زبانه میکشد .

صدا صدای خمپاره وهوا پر از گرد وغباری غلیظ می شود .

کمی بعدتر گرد وخاک که آرام می گیرد صحرایی حزن آور در چشمانت می نشیند که برایت آشنا ست .

گویا محشری عظیم به پا شده است وتو مات ومبهوت شقایق هایی را می بینی

که هر کدام گوشه ای پر پر شده اند .نزدیک می روی پیکری غرق به خون بر سینه ی خاک افتاده ,

آن طرف تر تنی بی سر میبینی وباز صحنه ای که آشنا میزند .

آری سردار خیبر سرش در آغوش خدا بود وجسم زمینی اش بی سر

حاجی آرام بخواب که به سعادت رسیدی .

تو تعبیر راز شهادت بودی وجاماندگان سنگین از بار امانت .

اشک یارای توصیف غوغای درونت را ندارد .

اما همه جا محو ومبهم است رنگها درهم وباز هم خاک وخاک .

کمی قدم که برداشتی کنار یک خاکریز پیکری بی دست با چشمانی نیمه باز ولبخندی آرام میبینی

باز هم غبطه میخوری وبر خود میلرزی .پاهایت توان گام برداشتن ندارند .اما بازهم به جلو میرانی .

کنار تپه ماهوری کوچک ,جسمی آسمانی  با خود نجوایی عاشقانه می سراید

ولحظاتی بعد برای همیشه آرام می گیرد  .

انگار  به خوابی هزار ساله فرو  رفته بر روی پیشانی ولبانش قطرات  خونین  زیبایی  خودنمایی می کند

گویا فرشتگان اناری را دانه کرده اند وحکایت دلتنگی اش را شرح داده اند .

عبدالحسین کجاست؟ شیر میدان نبرد وعارف آستان الهی ؟

اثری از او نیست می گویند مفقود الجسد است .پیکرنازنینت کدام گل نیلوفر زیبا شده است .

بعد سالها آمدی در عالم خواب گفتی «بعد اینهمه سال آمده ام کمک آقا !آمده ام برای وحدت »

جلوتر گام بر میداری نیزارها را عقب میرانی با تمام توانت فریاد میزنی تو هم پرواز می خواهی

اما بالی برایت نمانده .انگار هنوز نوبت تو نشده ..رفتند

وآخرین زمستان عمرشان را  به بهار همیشگی وصل معبود وبهشت جاودان گره زدند .

عاشقان رفتند وچشم اشکباری مانده است 
از غم بی حاصلی ها کوله باری مانده است

عقل وقلم یارای توصیف اینهمه سرگشتگی وشیدایی را ندارد .

حقیقت اینست که گاهی راهمان را وراهشان را گم می کنیم .فراموششان می کنیم .

فراموشی روایت تلخ این روزهای ماست  انها را نشناخته ایم واز دوستی با شهدا لاف میزنیم.

حکایت در کنار آنها بودن در عین نبودن .

تظاهر به بودنهایی که جز نبودنمان هیچ چیز نیست .
شهدا التماس دعا    

ای کشتگان عشق

ای کشتـگان عشـق بـرایــم دعـا کنیـد

یعنـی نمیشود که مـرا هم صـدا کنیـد ؟

ایـن دستهـای خستـهء خالی دخیلـتان

درد مـرا هـم بــه حُکـمِ اجابـت دوا کنیـد

فـریـاد چشمهـای مـرا هیـچ کـس نـدیـد

پـس یـک نگـاه محبت به من بیـنوا کنیـد

ای مردمان رد شده از هفت شهر عشق

رَحمــی بـه ساکنـانِ خَـمِ کوچـه ها کنید

کـوچیـده اید ! مگـر صبــرتـان کجـاسـت ؟

من میرسم ز ره تو را به خدا پا به پا کنید

ایـن کوله بـار حـادثه ، این کــوره راهِ عمـر

بـاید عبـور کـرد شهیـدان بـرایـم دعا کنید 

قیصر امین پور

بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند

سالها، هجری و شمسی، همه بی‎خورشیدند


از همان لحظه که از چشم یقین افتادند

چشم‎های نگران آینه‎ی تردیدند


نشد از سایه‎ی خود هم بگریزند دمی

هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند


چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود

همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند


غرق دریای تو بودند ولی ماهی‎وار

باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند


در پی دوست همه جای جهان را گشتند

کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند


سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است

فصل‎ها را همه با فاصله‎ات سنجیدند


تو بیایی همه‎ی ثانیه‎ها، ساعتها

از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند

تقوا


ﻓﯿﻠﻢ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ؛


ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ، ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺨﺶ ﮐﻨﻨﺪ؟

ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩﻡ، 

ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ و با همسرم ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻡ؟ 

ﺍﮔﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﯽ

 ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺍﺯ ﺗﻘﻮﺍﺳﺖ،

یعنی ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻋﻤﺎﻟﺖ ﺭﺍ 

ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺕ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺑِﺮَﻭﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ، 

ﺩﻭﺭﯼ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻧﺸﻮﯼ...



نماز وشهادت

بہ گفتہ قرآن نماز را بہ پادارید

کہ بدانید نمازڪارخانه انسان سازےاست

این نماز وقرآن است کہ عشق بہ خدا

و شهادت رانزدیکتر مےکند

شهید_ابوالفضل_کلهر


حق شهدا

نتیجه تصویری برای پیکر شهید

ﺗﻮ ﻃﻼﺋﯿﻪ ﯾﻪ ﺣﺴﯿﻨﯿﻪ ﻫﺴﺖ ،

ﺭﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺴﯿﻨﯿﻪ ﯾﮏ ﺑﻨﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺷﻬﯿﺪ آﻭﯾﺰﻭﻧﻪ ...

ﻣﯿﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺪﻧﺸﻮ ﺑﺮﺩﻩ ...

ﻓﻘﻂ ﺳﺮ ﻭ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﭘﺎﺵ ﻣﻮﻧﺪﻩ ...

2500 ﺗﺎ ﺟﻮﻭﻥ ﻣﺜﻠﻪ ﻣﺎ

ﺯﯾﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻨﺮ ﺭﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﮐﺮﺩﻥ ،

ولی ...

ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﺯﯾﺮﺵ ﻧﻮﺷﺖ :

ﺍﯼ ﺳﺮ ﻭ ﭘﺎ ،

ﻣﻨﻪ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﭘﺎ ،

ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻋﮑﺲ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ ...

خیلی جای حرف داره ...

ولی سکوت میکنم ...

فقط یه چیزی ،

کاش هممون مثل اون دختر خودمون رو پیدا کنیم ...

مهم نیست چجوری ...

شاید با دیدن یه عکس ...

شاید با خوندن یه متن ...

شاید ...

مهم اینه که به خودمون بیایم ...

کاری ندارم تو که داری پست مو میخونی کی هستی و چه اعتقاداتی داری ،

فقط یه لحظه فکر کن ...

ببین الانه زندگیت چه جوریه ؟؟!!

این متن میتونه یه تلنگر باشه واست...

برادر من !

خواهر من !

جواب خون شهدا رو چجوری داریم پس میدیم ما ؟؟؟

به ولله قسم این حقشون نبود ...

شدت عشق

شدت عشق...


شهادت نام گرفت

وقتے خدا،

ڪسے را ڪشت

از شدت عشق..


خواسته

 افسران - شــــهید عبــــاس دانشگـــــر

به نقل از یکی از دوستان شهید:

یه روز جمعه باهم رفتیم قم

جلو ضریح بهم گفت احمد آدم باید زرنگ باشه 

ما از تهران اومدیم زیارت!! باید یه هدیه بگیریم...

گفتم چی میخوای؟؟؟

گفت:"شهادت"

شهید عباس دانشگر

پی جانان بروم

 خرم آن روز کز این منزل ویران بروم/ راحت جان طلبم و از پی جانان بروم 

گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب/ من به بوی سر آن زلف پریشان بروم 

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت/ رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم 

چون صبا با تن بیمار و دل بی‌طاقت/ به هواداری آن سرو خرامان بروم 

در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت/ با دل زخم کش و دیده گریان بروم 

نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی/ تا در میکده شادان و غزل خوان بروم 

به هواداری او ذره صفت رقص کنان/ تا لب چشمه خورشید درخشان بروم 

تازیان را غم احوال گران باران نیست/ پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم 

ور چو حافظ ز بیابان نبرم ره بیرون/ همره کوکبه آصف دوران بروم 

صبرم از کاسه دگر لبریز است
/
اگر این جمعه “نیاید” چه کنم ؟
/
آنقدر من خجل از کار خودم
/
اگر این جمعه “بیاید” چه کنم ؟/
به امید روزی که در کنارش برای سلامتیش صلوات بفرستیم نه در انتظارش

کدام شهید

به نظرشما کدام شهید  انسان را متحول می کند؟

upload/53شهیدی که نشانی قبر خود را داد
شهید حمید (حسین) عربنژاد

upload/53شهیدی که قرضهای یک نفر را داد 
شهید سید مرتضی دادگر درمزاری

upload/53شهیدی که بدنش با اسیدهم از بین نرفت و پس از ۱۶ سال با پیکر سالم به میهن بازگشت 
شهید محمدرضا شفیعی ۱۴ ساله

upload/53شهیدی که از بهشت برای فرزندش نامه نوشت 
شهید محمودرضا ساعتیان

upload/53شهیدی که در قبر خندید 
شهیدمحمدرضا حقیقی

upload/53شهیدی که عراقی ها برایش ختم گرفتند 
شهید عباس صابری

upload/53شهیدی که روز تولدش شهید شد
شهید سید مجتبی علمدار

upload/53شهیدی که هرهفته مادرش را سر قبر صدا میزد
شهید مستجاب الدعوه سید مهدی غزالی

upload/53شهیدی که لحظه خاکسپاریش خندید 
شهید علیرضا حقیقت
upload/53شهیدی که غرور امریکایی ها را شکست
شهید نادر مهدوی

upload/53شهیدی که عکسش در اتاق رهبر است
شهید هادی ثنایی مقدم ۱۵ ساله 

upload/53 شهیدی که پیکرش هنگام نبش قبر سالم بود
 شهید رخشانی از شهدای قبل از انقلاب که توسط ساواک شهید شد

upload/53شهیدی که سیدحسن نصرالله سخنرانی خود را با نام او نامگذاری کرد
شهید احمد علی یحیی

upload/53شهیدی که قبرش بوی گلاب میدهد
شهید سیداحمد پلارک

upload/53شهیدی که پیکرش را کسی تحویل نگرفت 
شهید رجبعلی غلامی از افغانستان

upload/53شهیدی که سر بی تنش سخن گفت
شهید علی اکبر دهقان

upload/53شهیدی که بخاطر فاش نکردن رمز بی سیم بدنش قطعه قطعه شد
شهید بروجعلی شکری

upload/53شهیدی که با وجود اینکه بدنش به استخوان تبدیل شده بود اما پاهایش درون پوتین سالم بود 
شهید محمدحسین شیرزاد نیلساز

upload/53شهیدی که عاشورا متولد شد واربعین به شهادت رسید
شهید مهدی خندان

upload/53شهیدی که با پیشانی بند "یاحسین شهید" ایرانی بودنش محرز شد
از شهدای گمنام هستند

upload/53شهیدی که بر بدنش عکس یک زن خالکوبی بود 
ایشان غواص بودند دوست نداشت کسی ان تصویر را ببیند
برای همین جاویدالاثر شدند و پیکرشان در اروند ماند 
و علیرغم ذکر داستانشان همرزمانشان اسم ایشان را ذکر نکردند

upload/53شهیدی که به حرمت مادرش در قبر خندید 
شهید حاج اکبر صادقی
upload/53شهیدی که در شب عملیات به تک تک اعضا گردان گفت که سرنوشت شما چه خواهد شد ، 
شهادت ، اسارت و زنده ماندن و در وصیت خود نوشت ای برادر عراقی
 که مرا به درجه  شهادت رساندی اولین کسی را که در ان دنیا شفاعت می کنم تو هستی چرا که مرا به این درجه رساندی
شهید حاج علی محمدی پور فرمانده گردان ۴۱۲ رفسنجان 
upload/53 برای شادی روح همه شهدا صلوات upload/53
ایناشهدای ماهاهستن...وقتی بودن یه جور دلبری میکردن و وقتی نیستن هم جور دیگه... اللهم_الرزقنا_الشهادة_فی_سبیلک

حسنه

نتیجه تصویری برای صدقه پنهان

پنهان‌ کننده‌ کار نیک‌ ( پاداشش‌ ) برابر هفتاد حسنه‌ است‌


 و آشکار کننده‌ کار بد سرافکنده‌ است‌ ، و پنهان‌ کننده‌ کار بد آمرزیده‌ است‌


(اصول‌ کافى‌ ، ج‌ 4 ، ص‌ 160)


واگویه های شبانه

نتیجه تصویری برای الهی لطفک

دلخونم وبخشایش تو مرهم دردم بودست 

حالم چه پریشان شده از جور گناهان زیادم 

تا بوده وهست همین بوده 

من/ گناه/ نفس/ شیطان/ درد بی درمان /

وقدمهایی که با شرم وخجالت به سوی تو برگشته اند 

اشکهایی که تمامی ندارد 

آخر قصه را نمیدانم اما هر چه هست 

من تو را دوست دارم خدای من 

تویی که همیشه وهمه جا کنارم بودی انقدر نزدیک که حس کرده ام 

همان ضربان خنک سرانگشتان سردم تویی 

امشب دلم خالیست زندان زلیخایی دنیا رهایم نمیکند خداااااااای مهربانم 

دستانم دستان پرگناهم را به جهتی ناشناس دراز کرده ام

 ونمیدانم از کدامین مشرق نجات به دادم میرسی 

الهی خسته ام خسته از این نفس سرکش الهی پناه می آورم

 از شر نفسم به سوی تویی که عظوفی /رحیمی /رحمانی وقهاری وجبار 

الهی پناهم باش مباد روزی که به سوی تو برنگردم  

تصویر مرتبط

خدمت

حضرت ایت الله زابلی اعلی الله مقامه

در جنگ طرف دستش قطع شد هی گفت اخ اخ فریاد اخ اخش به حضرت رسید 

امیرالمونین ع امد و فرمود جنگ هست این اتفاقات پیش میاد چرا هی داد میزنی 

شخص فرمود جانم فدایت یا امیرالمونین اخ نمیگویم که دستم قطع شده 

اخ گفتم چون دیگر دست خدمت گزاری ندارم


حرف استاد:

ایا شده خدمتی ازت سلب بشود اخ بگویی!!!!!

فراموشی خدا

نتیجه تصویری برای الا بذکر الله تطمئن القلوب
الهی مباد روزی که تو را فراموش کنم 
تکیه گاهم لطف وآغوش امن توست 
بار الها از چشمه فیضت آبی از معرفت به ما بندگان خاکی بنوشان