ﺗﻮ ﻃﻼﺋﯿﻪ ﯾﻪ ﺣﺴﯿﻨﯿﻪ ﻫﺴﺖ ،
ﺭﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺴﯿﻨﯿﻪ ﯾﮏ ﺑﻨﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺷﻬﯿﺪ آﻭﯾﺰﻭﻧﻪ ...
ﻣﯿﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺪﻧﺸﻮ ﺑﺮﺩﻩ ...
ﻓﻘﻂ ﺳﺮ ﻭ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﭘﺎﺵ ﻣﻮﻧﺪﻩ ...
2500 ﺗﺎ ﺟﻮﻭﻥ ﻣﺜﻠﻪ ﻣﺎ
ﺯﯾﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻨﺮ ﺭﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﮐﺮﺩﻥ ،
ولی ...
ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﺯﯾﺮﺵ ﻧﻮﺷﺖ :
ﺍﯼ ﺳﺮ ﻭ ﭘﺎ ،
ﻣﻨﻪ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﭘﺎ ،
ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻋﮑﺲ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ ...
خیلی جای حرف داره ...
ولی سکوت میکنم ...
فقط یه چیزی ،
کاش هممون مثل اون دختر خودمون رو پیدا کنیم ...
مهم نیست چجوری ...
شاید با دیدن یه عکس ...
شاید با خوندن یه متن ...
شاید ...
مهم اینه که به خودمون بیایم ...
کاری ندارم تو که داری پست مو میخونی کی هستی و چه اعتقاداتی داری ،
فقط یه لحظه فکر کن ...
ببین الانه زندگیت چه جوریه ؟؟!!
این متن میتونه یه تلنگر باشه واست...
برادر من !
خواهر من !
جواب خون شهدا رو چجوری داریم پس میدیم ما ؟؟؟
به ولله قسم این حقشون نبود ...
به نقل از یکی از دوستان شهید:
یه روز جمعه باهم رفتیم قم
جلو ضریح بهم گفت احمد آدم باید زرنگ باشه
ما از تهران اومدیم زیارت!! باید یه هدیه بگیریم...
گفتم چی میخوای؟؟؟
گفت:"شهادت"
شهید عباس دانشگر
خرم آن روز کز این منزل ویران بروم/ راحت جان طلبم و از پی جانان بروم
گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب/ من به بوی سر آن زلف پریشان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت/ رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
چون صبا با تن بیمار و دل بیطاقت/ به هواداری آن سرو خرامان بروم
در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت/ با دل زخم کش و دیده گریان بروم
نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی/ تا در میکده شادان و غزل خوان بروم
به هواداری او ذره صفت رقص کنان/ تا لب چشمه خورشید درخشان بروم
تازیان را غم احوال گران باران نیست/ پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم
ور چو حافظ ز بیابان نبرم ره بیرون/ همره کوکبه آصف دوران بروم
پنهان کننده کار نیک ( پاداشش ) برابر هفتاد حسنه است
و آشکار کننده کار بد سرافکنده است ، و پنهان کننده کار بد آمرزیده است
(اصول کافى ، ج 4 ، ص 160)
دلخونم وبخشایش تو مرهم دردم بودست
حالم چه پریشان شده از جور گناهان زیادم
تا بوده وهست همین بوده
من/ گناه/ نفس/ شیطان/ درد بی درمان /
وقدمهایی که با شرم وخجالت به سوی تو برگشته اند
اشکهایی که تمامی ندارد
آخر قصه را نمیدانم اما هر چه هست
من تو را دوست دارم خدای من
تویی که همیشه وهمه جا کنارم بودی انقدر نزدیک که حس کرده ام
همان ضربان خنک سرانگشتان سردم تویی
امشب دلم خالیست زندان زلیخایی دنیا رهایم نمیکند خداااااااای مهربانم
دستانم دستان پرگناهم را به جهتی ناشناس دراز کرده ام
ونمیدانم از کدامین مشرق نجات به دادم میرسی
الهی خسته ام خسته از این نفس سرکش الهی پناه می آورم
از شر نفسم به سوی تویی که عظوفی /رحیمی /رحمانی وقهاری وجبار
الهی پناهم باش مباد روزی که به سوی تو برنگردم
حضرت ایت الله زابلی اعلی الله مقامه
در جنگ طرف دستش قطع شد هی گفت اخ اخ فریاد اخ اخش به حضرت رسید
امیرالمونین ع امد و فرمود جنگ هست این اتفاقات پیش میاد چرا هی داد میزنی
شخص فرمود جانم فدایت یا امیرالمونین اخ نمیگویم که دستم قطع شده
اخ گفتم چون دیگر دست خدمت گزاری ندارم
حرف استاد:
ایا شده خدمتی ازت سلب بشود اخ بگویی!!!!!
خدایا ذکر تو تنها آرامبخشی است که نه تنها عوارض ندارد
بلکه جرعه جرعه بیشتر از هر زمانی آرامت می کند
خدایا دوستت دارم
اگر به من بگویند یکی از زیباترین واژه ای که یادگرفتی چیست؟
" می گویم پذیرش است "
پذیرش یعنی:
پذیرفتن شرایط با تمام سختیهاش....
پذیرش یعنی:
پذیرفتن آدم ها با تمام نقص هاشون....
پذیرش یعنی:
پذیرفتن اینکه مشکلات هست و باید به مسیر ادامه داد....
پذیرش یعنی:
پذیرفتن اینکه گاهی من هم اشتباه میکنم....
پذیرش یعنی:
پذیرفتن اینکه من کامل نیستم...
پذیرش یعنی:
پذیرفتن اینکه هیچ کس مسئول زندگی من نیست....
پذیرش یعنی:
پذیرفتن اینکه انتظار از دیگران نداشتن....
داشتن پذیرش توی زندگی یعنی پایان دادن به تمام
دعواها
اختلاف ها
و جدل ها…
می گویند در قدیم دزد سر گردنه هم معرفت داشت:
روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه ی سکه ی مردی غافل را می دزدد
هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذیست که بر آن نوشته است:
خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما
اندکی اندیشه کرد
سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند
دوستانش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد.
دزدکیسه در پاسخ گفت:
صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است
من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او
اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست می شد.آن گاه من دزد باورهای او هم بودم.
واین دور از انصاف است!
و این روزها عده ای هم دزد خزانه مردمند
و هم دزد باورهایشان...!
مسئول عزیز...!
اگر می بری
سکه ها را ببر
نه باورها را.......
واقعا مشکل خیلی از ما انسانها این است که:
همانقدر که مسخره می کنیم احترام نمی گذاریم
همانقدر که اشتباه میکنیم تفکر نمیکنیم
همانقدر که عیب میبینیم برطرف نمی کنیم
همانقدر که از رونق می اندازیم رونق نمی بخشیم
همانقدر که کینه به دل می گیریم محبت نمی کنیم
همانقدر که حرف میزنیم عمل نمی کنیم
همانقدر که می گریانیم شاد نمیکنیم
همانقدر که ویران میکنیم آباد نمیکنیم
همانقدر که کهنه میکنیم تازگی نمی بخشیم
همانقدر که دور میشویم نزدیک نمی کنیم
همانقدر که آلوده میکنیم پاک نمیکنیم
از نظر ما همیشه دیگران مقصرند ما گناه نمیکنیم!
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻼﻡ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﻱ ﻛﺮﺩ .. ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ
ﻧﻬﺎﺩ.
ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ...
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ
ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﻴ ﻜﻪ ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪاوند
ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ...
ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩﻱ ،
ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ
ﻛﻨﻲ،،ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ
ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ "
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ می فرماید :
ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺧﺪﺍست روزی آن.
ماهیان ازآشوب دریا به خدا شکایت بردند، دریاآرام شد وآنهاصید تور صیادان شدند.
آشوبهای زندگی حکمت خداست. ازخدا،دل آرام بخواهیم، نه دریای آرام.
دلتان همیشه آرام..
تاریخ سیاه و سفید جهان: وی یک نجیب زاده المانی و یک شوالیه مسیحی بود که
در جنگ های فراوانی شرکت داشت و در آنها از خود رشادت زیادی نیز نشان داده بود.
اما انچه باعث شهرت او شده است؛ جسد وی است که پس از حدود 400 سال هنوز نپوسیده است.
فردریش فون علاقه زیادی به زنان و دختران داشت و مشهور بود که در منطقه ای که باشد به
تمام دختران و زنان زیبای آن منطقه که بپسندد چه باکره باشند و چه همسری داشته باشند تجاوز میکند!
روزی وی از زن زیبای چوپانی خوشش می آید و سعی میکند با وی همبستر شود؛
اما زن مقاومت کرده و از دست او می گریزد. "شوالیه" هم برای انتقام همسر او را می کشد.
زن شکایت خود را به کلیسا و دادگاه می برد؛ اما "فردریش فون" با خوردن یک قسم و
این حرف که بیگناهست و اگر گناهکار باشد جسدش بعد از مرگ نخواهد پوسید
به راحتی از دادگاه خارج می شود. سالها بعد در سن 52 سالگی وی از دنیا می رود
اما سالها بعد در سال 1794 و در پی بازسازی "کلیسای کمفل " جسد وی کشف شده
و عجیب آنکه جنازه نسبتا سام مانده بود! عده ای سالم ماندن جسد را به علت یک مومیایی ساده میدانند
و برخی مساله تابوت بلوط وی و خاک محل قبر اورا عامل این پدیده معرفی میکنند.
هرچه که باشد اکنون جنازه نسبتا سالم او محل کسب درامد از راه توریست ها
در این منطقه شده است. دانشمندان کشف کرده اند که وی در هنگام مرگ دچار سرطان ریه بوده است.
نعمات بهشتی
الف) نعمت های جسمانی و مادی:
1-باغ های متنوع، پرمیوه و گوناگون بهشتی 2. لطیف ترین و زیباترین سایه های آرامش بخش بهشتی
3. قصرها، منزلگاه ها و عمارات مجلل بهشتی 4. فرش ها و تخت های زیبا، نفیس و دل انگیز
5. غذاها و میوه های رنگارنگ و دلچسب که سیری ناپذیرند
6. شراب های مختلف و متنوع طهور بهشتی جاری در نهرها
7. ظروف و جام های رنگین 8. لباس ها و زینت های جذاب
9. همسران پاک، طاهر و مروارید وار بهشتی
10. خادمان و ساقیان و پذیرائی کنندگان انبساط آور و نعمت هائی که در تصور نمی گنجد ...
ب) نعمت های روحانی و معنوی:
بدون شک، نعمت های روحانی و معنوی بهشت، به مراتب از نعمت های مادی و جسمانی برتر، والاتر و با شکوه تر است.
1. احترام ویژه و مخصوص و توأم با سلام و صلوات
2. محیط صلح و صفا و کرامت و مهربانی توأم با امن و امان
3. احساس امنیت و آرامش حقیقی بدور از هرگونه خوف و نگرانی
4. دوستان موافق و رفیقان با وفا از انبیاء و صدیقین و شهدا و صالحین و حضور معنوی در محضر ائمۀ معصومین (ع)
5. برخوردهای مملو از محبت و صفا توأم با کرامت
6. اوج طراوت و شادی و نشاط فوق العادۀ درون
7. احساس خشنودی و رضوان الهی که بزرگترین نعمت بهشتی است
8. نظر خدا به آنها و نظر آنها به وجه الله
9. هر آنچه بخواهند برایشان فراهم است
10. بقاء و ابدیت نعمت های بهشتی که آرامش خاصی به بهشتیان می بخشد.
پول خورد نباشیم!!
یک وقت هایی؛
بعد از دو شب نماز_شب!
بعد از چند روز روزه مستحبی!
بعد از چند روز تسبیح چرخاندن!
بعد از یک کار_فرهنگی در فضای مجازی وحقیقی!
و ...
کلی سر و صدا راه می اندازیم
که آقا چرا ما امام زمان رو نمی بینیم!؟
کلی هم خودمون رو تحویل میگیریم!
شاید جلو آیینه هم بریم و ببینیم که به_به!!
چقدر نورانی شدیم!!
اونی که دونه درشت بشه!
مخلص بشه!
خالص بشه!
برای امام_زمان_عج الله تعالی فرجه الشریف
سر و صدا راه نمیندازه...
به قول حاج حسین یکتا؛
اون پول_خوردِ که سر و صدا داره!
اسکناس صدایی ازش در نمیاد...
دونه_درشت بشیم!
خالص بشیم!
امام زمان ماموریت هاشو به ما بسپاره!
تمام امید امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
ما هستیم...
که شهید نیکو کلام در حاج عمران
بهش میگفتن!
چرا یک روز تیر_بار!
یک روز آر_پی_جی!
یک روز ...
یک روز ...
گفت: به من میگن کجا برو!!
به ما هم میگن!؟
جا_نمونی
پی نوشت:
فکر کنید امام زمان بهمون برگه ی
ماموریت بده!