حـریم آســــــمانی

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

حـریم آســــــمانی

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

ذهن آرام

 Image result for ‫ذهن آرام‬‎

روزی کشاورزی متوجه شدساعتش را در انبار علوفه گم کرده است.

ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود.

 بعداز آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت

از گروهی ازکودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست

و وعده داد  که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.

 کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند

و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد.

کودکان از انبار بیرون رفتند و درست موقعی که کشاورز از ادامۀ جستجو نومید شده بود

، پسرکی نزد او آمد و از وی خواست به اوفرصتی دیگر بدهد.

 کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، "چرا که نه؟ به هرحال، کودکی صادق به نظر میرسد." ادامه مطلب ...

بازگشت قهرمان


بازگرد ای قهرمان من
حلقومت را بریدند اما فریادت را هرگز
بیا وجان تازه ای ببخش به نیلوفرهای خشکیده ی قلبم 

Image result for ‫گل متحرک کوچولو‬‎

دلنوشته ای برای شهیدی که خواست سرش برود

دلنوشته ام برای اقا محسن حججی

وامروز ودیروزتر ها کنار یک شهید حنجره وبغضم خسته شد 

دست ودلم آنقدرگره کور با خود دارد که هیچ دندان ودستی یارای عقده گشایییش را ندارد و

داغدار شهید دافعم .حرم کجایی؟باز همان بهت وناله ونفهمی های همیشگی به سراغم آمده 

وتازه وقتی بفهمی دیگر خیلی دیر شده است .

محسن آقای حججی گل پرپر شده ی بی سر .ای سپید واژه ی بی نشان خوشا بسعادتت آقا محسن 

راستی که طریق عشق را جانانه پیمودی و

با خلوص وگمنام گمنام کار کردی واکنون شدی شهره عالم وآدم 

خیلی ها برایت هشتک زدند وخیلی ها در غربت ومطلومیت وغربتت ناله سر دادند 

ومن هنوز در روز مرگی هایم غرق شده ام .

هنوز راهی برای شهید شدن نیافته ام 

خدایا اشکهایم را نمیبینی ؟

میدانم بی ظرفیت وخوارم...قبول اما تو 

تو خودراه نشانم بده 

تو بگو کجا بروم .کجا به آرامش برسم 

تو بگو 

حتما الان کنار حوض کوثر جمعتان جمع است وسرمست می ناب وصال هستید کنار بهترینها 

شهید عباس دانشگر .شهید رسول پور مراد شهید آقا محمود رضا بیضایی .شهید صدرزاده ....شهید صابری 

خوشبحالتان 

دلم بند هوای نفس است 

فریادها وضجه هایم در گلو رسوب کرده خداااای مهربانم 

سکون گریبانم را گرفته و

شهدا 

به حق بزرگیتان به حق تمام لحظه هایی که از خدا شهادت را طلبیدید .

دست ماروهم بگیرین 

من خسته نمیشم 

بازهم ازتون کمک میخوام 

کمکم کنین 

غصه نخور

نتیجه تصویری برای برگ ریزان پاییزی

در زندگی،

غصۀ از دست دادن

هیچ چیز را نخورید،

چون وقتی یک درخت،

برگی را از دست می دهد،

برگی دیگر از قبل

آمادۀ جایگزین شدن است.


برخیز و به کرامت خدا امیدوار باش ...


برای مرگ

عجبت لجازع باک مصاب

از شخص ناله کن گریانی که

بأهل او حمیم ذی اکتئاب

به مصیبت (فقدان) خانواده و یا دوست بدحال

دچار شده است، تعجب می کنم

یشق الجیب یدعو الویل جهلا

گریبان چاک می دارد و از روی جهل ناله سر می دهد

کأن الموت بالشئ العجاب 

گوییا که مرگ چیز عجیبی است

و سلوی اللّه فیه الخلق حتی

و حال آنکه تسلی خاطر الهی درآن است

نبی اللّه منه لم یحاب 

و تمامی خلق حتی پیامبر خدا از آن تخلف نمی کند

له ملک ینادی کل یوم

او (خداوند) را فرشته ای است که هر روز ندا می دهد

لدوا للموت و ابنو للخراب 

برای مرگ فرزند آورید و برای خرابی بنا کنید

»»» دیوان أَمیرالمؤمنین الإمام علی بن ابی طالب [علیه السلام]

صفحه 23 «««

جمع و ترتیب: عبدالعزیز الکرم


خدایاااااا

نتیجه تصویری برای گریه خونی

خــدایــــــــــا . . . .

می دانم این روزها از دستم خسته ای

کمی صبر کن خوب می شوم...

بگذار باران بزند

دلم بگیرد

میروم زیر آسمانت

دستهایم را می سپارم به دستت

سرم را می گیرم به سمتت

قلبم مالِ تو

اشک هایم که جاری شود

می شوم همانی که دوست داری

پاک ...

استوار ...

امیدوار ...

بگذار باران بزند...

خسته

خدا دلم گرفته ازهمه ازهمه ادمایی که گرفتارشون شدم 

خدایا درد رو دادی درمان رو هم بده من خسته ام خیلی زیاد خسته تر از هر کسی 

کاش میشد بیام پیشت تو یی که دردمو میدونی ومیتونی آرومم کنی 

ناشکری نمیکنم ولی منو ببر پیش خودت 

مرگ با عزت میخوام 

کمک کن بی زاد وتوشه نیام پیشت دستم خیلی خالیه خدا جونم 

با خودم میگم تو که اینهمه ادعا داری عشقت شهادته واقعا برای این هدف وآرمان چیکار کردی ؟

خودت آدمم کن خودت سر به راهم کن 

یه تهی مغز بی خاصیت از این دنیا کم بشه به جایی بر نمیخوره 

ولی من دوست دارم خودت شاهد باش 

خدایا رهام نکن

نتیجه تصویری برای خدایا

خدایا رهام نکن خیلی بهت احتیاج دارم 

بی حاصلی

نتیجه تصویری برای خوشه گندم

یه گندم که میکاری هفتاد تا دونه میده 

کو حاصل ما 

جز .........

هیچی نداریم هیچی دست خالی خالی

ظلم است که درمان خود از درد ندانی

قدر دل گرم و نفس سرد ندانی

از زردی چهره است منور دل خورشید

ای وای اگر قدر رخ زرد ندانی

از چشم بدان همچو سپندست فغانم

فریاد من ای بی خبر از درد ندانی

تا شمع ترا نعل در آتش نگذارد

بی تابی پروانه شبگرد ندانی

هر راهنوردی که کند دعوی تجرید

تا نگذرد از هر در جهان، فرد ندانی

از رخنه دل تا نشود باز ترا چشم

بیرون شد ازین خانه پر گرد ندانی

هر بی جگری را که به زورآوری محکم

بر خشم مسلط نشود، مرد ندانی

هر کس ز کرم طی نکند وادی شهرت

گر حاتم طایی است جوانمرد ندانی

ای آن که ترا برده ز ره اختر دولت

بی طاقتی مهره خوشگرد ندانی

چون نقش قدم تا ندهی تن به لگدکوب

دردی که ز من گرد برآورد ندانی

تا آینه از دست تو مشاطه نگیرد

هجران تو ظلمی که به من کرد ندانی

صائب نشود تنگ شکر تا دلت از درد

بی حاصلی مردم بی درد ندانی

صائب تبریزی

قبری که حسینیه بود

داخل قبر مثل حسینیه شود!

شهید "محمد هادی ذوالفقاری" از نیروهای داوطلب ایرانی بود که به عضویت سپاه بدر عراق درآمد. وی متولد سال 1368 و ساکن میدان خراسان تهران بود که برای یادگیری دروس حوزوی به نجف اشرف مهاجرت کرده بود.
او در وصیت نامه اش درمورد محل دفنش چنین نوشته: «این جانب محمدهادی ذوالفقاری وصیت می کنم که من را در ایران دفن نکنند و اگر شد ببرند امام رضا علیه السلام طواف بدهند و برگردانند و همین طور که در نجف و سامرا و کربلا و کاظمین طواف بدهند و در وادی السلام دفن کنند و دوست دارم نزدیک امام باشد و تمام مستحبات انجام شود و در داخل دور قبر من سیاهی بزنند و دستمال گریه مشکی و تربت بگذارند. داخل قبر من مثل حسینیه شود و اگر شد جایی که سرم می خورد به سنگ لحد یک اسم حضرت زهرا(سلام الله علیه ) بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ، آخ نگویم و بگویم یا زهرا(سلام الله علیها). بالای سر من روضه و سینه زنی بگیرید و زیاد (ذکر) یا حسین(علیه السلام ) را بگویید ... و روی سنگ قبرم اسم من را نزنید و بنویسید که اینجا قبر یک آدم گناه کار است یعنی العبد الحقیر المذنب و یا مثل این؛ پیراهن مشکیم (را) بگذارید داخل قبر…»

همین هم شد، نزدیک حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) در وادی السلام دفن شد… شهیدی که وصیت نامه اش با «بسم رب الزّهرا سلام الله علیه » آغاز شده بود.

کبوتر حرم شدی؟

Bildergebnis für ‫کبوتر حرم‬‎

قدیمی ها می گفتند"کبوتر حرم شدی؟"یعنی شاید حسودی شان می شده 

که همیشه در حرمی وکنار یار و زیر سایه ی آقا

کبوتر که شوی دیگر برای ورود اذن دخول نمی خواهد.فقط آدم ها برای ورود

 ،اجازه لازم دارند.همان ادم هایی که مثل من پایشان قفل است به زمین 

!اما تو که کبوترحرمی!بال می زنی وعاشقانه وآسوده از قوانین دست وپاگیر زمینی ها به حرم وارد می شوی

.تو" الناس" نیستی که منع شده باشی برای ورود مگر با "اذن"،تو آزادی .دائم الزیاره هستی وخانه ات حرم است 

.تو کبوتر حرمی ومن چقدر با حسرت نگاهت میکنم .اصلا ما چکار داریم به کبوترها؟

!کار کبوترها با فرشته های آسمانی است.همان فرشتگانی که فوج فوج پاسبانی معنوی حرم را بر عهده دارند.

ملائکه می دانند وکبوتر ها.حتما یک جوری با هم کنار آمده اند که کبوتر ها به اذن دخول نیازی ندارند.

آن ها بهتر می دانند امامی که می شنود ومی بیند ارادتی می خواهد که در

 بالاهای آبی بهتر می شود حسش کرد .چه لذتی دارد دانه پاشیدن ها برای این کبوتران بی اذن بال می گشایند 

به سوی گنبد حرم /آنها  به شهر وآدم های رنگارنگش کاری ندارند....

تا به حال مگر کبوتران حرم را در میانه ی شهر شلوغمان دیده ای؟!

این روزها

Bildergebnis für ‫دلم تنگ غروب کربلاست‬‎

اینروزها چشمی اه وچشمی اشک وگاهی با خود میگویم

انروز واین روز نحس است

ولی به همان سرعتی که ان فکر از ذهنم گذشته است

فکری به ذهنم می ایدکه

روزها همه وهمه افریده حضرت حق هستند و

این من هستم که

اعمال نحس دارم در آن روز وان نحسی

همان گناهانم است

وخداوند را عشقی است به منتهای خلقت ومن شرمنده ترین

مخلوق خداوند شده ام دراین روزها

مجتبی .م

شبی چون چاه لیلی

وباز می رود آرام آرام از خاطرم خاطره ای گنگ ومبهم ونجیب 

چه کنم شب تاریک باز سخت مرا در آغوش نازنینش میفشارد 
وانگار میخواهد قبض وبسط کند این روح نا آرام سخت شده را 

خداوندا 
کجایی 
حرم امن بی تابانت کجاست ؟که سخت دل آشوبم 
بغض نشکفته ی حزینم باز میل چمن دوست کرده 
چه کند چه چاره کند که مفری ندارد 
وچه بی رحمانه تازیانه ی گناهان را بر گرده ی ناتوان خود حمل می کند 
مگر همین چند روز پیش نبود که عهدی بستی جان دلبر م؟
مگر نگفتی بس است اینهمه دویدن وندیدن ونیافتن؟
چه شد عهدت فراموش شد؟
خسته وشرمگین وغمین 
باز سوی تو آمده ام 
ای الهه ی تقواهای گمشده ام 
باز ریشه هایت را در جان خشکیده ی تفت زده ام بدوان 
بگذار جان بگیرم وجانم چو لیلی در چاه دیدار تازه شود ........................

روزهای بی خیالی من!

شرمنده ی نگاه نگران شما ییم

زندگی وآدم هایش

زندگی تکرار تفکر در حلقه حیات است.

زندگی معمای وجود در تفکر بشر است.

زندگی آزمایشگاه صبر برای موجود کم طاقت است.

و اما ؟؟؟

زندگی لطف اجباری اما شیرین خداوند است.

زندگی خالی است آن را پر کن.

زندگی یک مشکل است با آن روبرو شو.

زندگی یک معادله است موازنه کن.

زندگی یک معما است آن را حل کن.

زندگی یک تجربه است آن را مرور کن.

زندگی یک مبارزه است قبول کن.

زندگی یک کشتی است با آن دریا نوردی کن.

زندگی یک سوال است آن را جواب بده.

زندگی یک موفقیت است لذت ببر.

زندگی یک بازی است برنده و پیروز شو.

زندگی یک هدیه است آن را دریافت کن.

زندگی دعا است آن را مرتب بخوان.

زندگی درد است آن را تحمل کن.

زندگی یک دوربین است سعی کن با صورت خندان و شاد با آن روبرو بشی.

با دست خالی

* دزدی به مزرعه‎ای رفت و جوالی را همراه خود برد. اوّل مقداری کدوحلوایی و هندوانه و خربزه در جوال ریخت، بعد مقداری سیب و سیب زمینی و بادمجان و خیار، و روی آن مقداری سبزی‎های مختلف مثل تره و ریحان، درِ جوال را بست و آماده‌ی فرار شد. ناگهان صاحب مزرعه با نوکرهایش رسیدند. نوکرها دزد را گرفتند و به درختی بستند و از ارباب پرسیدند با او چه کنیم. ارباب دستور داد هر چه داخل جوال است، یکی یکی بیرون بیاورند و به سر دزد بزنند. و نوکرها مشغول شدند و سبزی‎های لطیف را که روی جوال بود یکی یکی برداشتند و به سر دزد می‎زدند، ولی دزد گریه می‎کرد و می‎گفت

: اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً: «خدایا آخر و عاقبت کارهای ما را ختم به خیر کن». چون می‎دانست آخر کار چیزهایی مثل کدوحلوایی و هندوانه و خربزه را که اوّل در جوال ریخته، بر سرش خواهند زد. در آخرت هم همان چیزهایی را باید متحمّل شویم که در دنیا در جوالمان ریخته‎ایم. البته دوست اهل بیت علیهم‎السّلام ته جوالش سوراخ است و عملی را، چه صالح و چه ناصالح، ذخیره نمی‎کند. همان‎طور که امیرالمؤمنین علیه‎السّلام بر کفن سلمان با انگشت نوشتند:

وَفَدْتُ عَلَی الْکَریمِ بِغَیْرِ زادٍ           مِنَ الْحَسَناتِ وَ الْقَلْبِ السَّلیمِ»

(بدون زاد و توشه‎ای از کارهای خوب و قلب سلیم بر خدای کریم وارد شدم.)


 سیّئات را استغفار می‎کند: التّائبُ مِن الذَّنْبِ کَمَن لا ذَنْبَ لَهُ: «کسی که از گناه پشیمان و تائب باشد، مثل کسی است که گناهی ندارد». حسنات را هم کار خدا می‎داند، نه کار خودش: مَا اَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ: «هر خوبی و حسنه‎ای که به تو رسید، از خداست». بنابراین دوست اهل بیت دست خالی است. خدا هم دست خالی‎ها را دوست دارد؛ چون کسی که بر فرد کریم وارد می‎شود، زشت است همراه خود زاد و توشه‎ای بردارد.

الهی دستانم خالی خالی است تهی از زاد وتوشه ای هر چه هست آن تست


 

هدیه آسمانی

نتیجه تصویری برای ماه نزول رحمت

هدیه آسمانی

تا حالا قبض موبایلتونو قبل از بیستم ماه پرداخت کردید تا 

از یک روز مکالمه رایگان درون شبکه بهرمند بشید؟!

دیدید وقتی یک روز مکالمه تموم میشه چه پیامی میاد رو گوشی؟

مشترک محترم مهلت استفاده هدیه یک روز مکالمه رایگان شما به پایان رسید

 از این پس مکالمات با نرخ عادی محاسبه خواهد شد.

داستان ما و شماست

مهلت استفاده ما از یک ماه هدیه آسمانی مضاعف و ثوابهای 

چندین برابر در ضیافت الهی درون شبکه و برون شبکه تا چند وقت

 دیگه به پایان میرسه و عبادات با نرخ واقعی محاسبه خواهد شد.

 ثواب خوندن یک آیه برابر همان آیه نه یک ختم قرآن، خواب

 یعنی خواب نه عبادت، نفس یعنی نفس نه تسبیح

مشترکین عزیز تا رسیدن پیام پایانی فقط  چند روز دیگر فرصت دارید

 چون "کم کم غروب ماه خدا داره دیده میشود". 

بسم الله


پروفایل شهید

پروفایل شهید احسان آقاجانی معمار کارمند بسیجی مجلس شورای اسلامی 

که در حمله داعش روز گذشته  به درجه رفیع شهادت رسید

شهدا وبصیرت

برسد به دست والدین

برسد_به_دست_والدین 


 آیا میتوان چیزی که عیان است را پنهان کنیم؟


 یک مفهومی هست در روانشناسی به نام ، "آیرانیک پراسس افکت" ...

به عنوان مثال اگر به شما بگویم چند لحظه به خرس قطبی فکر نکنید ،

 اولین چیزی که بهش فکر میکنید چیه؟ ... خرس قطبی؟ .

یا اگر یک دعوایی کردید که بسیار پر استرس بوده و ذهنتان را مشغول کرده،

 وقتی میخواهید بهش فکر نکنید ، چی میشه؟ چقدر امکانپذیره؟


 پر استرس ترین چیز برای جوان بالغی که ازدواج نکرده ، 

احساس نیاز به اون چیزی است که براش مثل غذا میمونه 

و نمیتونه وانمود کنه که خورده و سیره ... و بدتر از اون اینکه به حکم

 "آیرانیک پراسس افکت" نمیتونه حتی بهش فکر نکنه و هرچی بیشتر جلوشو بگیره بیشتر تو ذهنش میاد! 


 تو این فشار بی همسری ، غالبا سه دسته آدم وجود دارند :

1⃣ آنهایی که هر کاری دوست دارند میکنند و به عواقبش هم فکر نمیکنند ! 

2⃣ آنهایی که بخاطر دین و مذهب یا وجدان

 دست به هرکاری نمیزنند اما تحت این فشار بالاخره یک جاهایی سر خم میکنند! 

3⃣ آنهایی که آنقدر مذهبی هستند که به هیچ وجه در این وادی 

، سرشان خم نمیشود اما زندگی سالمی هم ندارند! .

.


◀️آیا وانمود کنیم که اتفاقی برای جوانانمان نیوفتاده؟ آیا فعلا بخوابیم تا بعد؟ آیا وصله بزنیم این درد را؟

شهیدی که سر بی تنش سخن گفت

(#شهیدی_که_سر_بی_تنش_سخن_گفت) #شهید_علی_اکبر_دهقان در جاده بصره-خرمشهر شهید

در جاده بصره-خرمشهر شهید "علی اکبر دهقان" همینطور که می دوید

 از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد.

در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید.

سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد "یاحسین، یاحسین" سر می داد.

همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند...

چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود:

ألسلام علی الرأس المرفوع

خدایا من شنیده ام که امام حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم اینگونه شهید بشوم…

خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم ازپ شت بریده بشود.

خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم،

 ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید میشوم سر بریده ام به ذکر "یاحسین" باشد...

عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است

دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم....


جهاد

عکس و تصویر برگه امتحانی فرزند شهید مدافع حرم صالح صالحی به قسمت نام پدر توجه کنید با ...


پسر کو ندارد نشان از پدر 

پدر جبهه عشق وجهاد نمره قبولی آورد و

پسر در صجنه ی جهاد علمی 

روحت شاد ای شهید